دلم لرزید،چقدر ثروت داشتم؟!
کلیه ها بالا و پایین پریدند به آرامی گفتم :نه هنوز نوبت به شما نرسیده!
برچسب : فروشی, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 116 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 4:44
نا چار سرم را به پنجره چسباندم آنقدر بینی خود را فشار دادم که فکر کردم صورت چماله شده و خیسم از پنجره رد شده و...
میخواستم با آسمان همدردی کنم اما بیشتر از این نمیتوانستم در
میخواستم فریاد بزنم
فریاد بزنم
و ادامه دهم حتی اگر یک حرف حساب هم از آن معلوم نبود.
برچسب : بازی, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 125 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 4:44
برچسب : گمشده, نویسنده : rozhayeabio بازدید : 106 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 4:44
کمی همت کن باز از نو آیینه دار تماشا باش آنچه در مسیر آن تلالو ظاهر شود نشانی روشن از آمدن و شدن است.
برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 115 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 4:44
افتادن برگها
دست در دست باد شدن
و سوز و سرمای سست کننده
و باران و ای کاش باران
وقتی پاییز ی شدی در انتظار بهار ثانیه شمار میشوی و دلتنگی را... شعر میکنی